در زمانی که خداوند جسم آدم را خلق کرد و خواست در او از روح خود بدمد شیطان را اجازه داد تا به آدم نزدیک شود و او در همه اعضای آدم وارد شد و نفوذ کرد تا آنجا که خواست در قلب او برود خداوند فرمود قلب آدم مختص من است و تو حق نداری در آنجا وسوسه کنی و در آن تصرّف نمایی از این مطلب روشن می شود قلب مؤمن خانه حق و حرم اللّه است. در روایات معصومین علیهم السلام آمده است که حق تعالی فرمود: «القلبُ حَرَمُ اللّه ولا تُسکِن فی حَرَم اللّه غیر اللّه”قلب محدوده خداوند است پس در حرم خداوند، غیر خدا را، راه مده؛ و نیز در حدیث نبوی آمده است قلب المؤمن بیتُ اللّه و قلب العارف عَرشُ اللّه که معنی روایت با این حدیث قدسی روشن تر می شود. حق تعالی فرمود: «لا یَسَعَنی ارضی و لا سمائی و لکن یَسَعَنی قلب عبدی المؤمن”یعنی زمین و آسمان مرا نمیتوانند در خود بگنجاند ولی قلب بنده مؤمن مرا در خود می پذیرد که از این بیان رفعت شان مؤمن فهمیده میشود.
البته در طول و راستای محبت الهی محبت اولیاء خداوند نیز در زمره محبت حق شمرده می شود و محبت محمد و آل علیهم السلام مصداق و تعیّن محبت خداوند است؛ و بیان ادعیه معتبره مؤیّد این مطلب است «مَن اَحَبَکُم فقد احبَّ اللّه و مَن ابغّضَکُم فقد ابغَض اللّه”هر کس شما اهل بیت را دوست داشته باشد خداوند را دوست دارد و هر کس با اهل بیت دشمن است با خداوند دشمن است.
بنابراین ارزش قلب مؤمن به جهت محبت الهی و اولیاء او یا چهارده معصوم علیهم السلام میباشد و وقتی در روایات بیان می شود قلب مؤمن عرش اللّه و یا حرم خدا عرش خداست به همین دلیل عزت و حرمت در پیش خداوند دارد و به اندازه محبت آنها می توان ارزش آنها را در پیش خداوند شناخت و میزان قرب معنوی آنها و اتصال قلبی مؤمن با حق پی برد. مثلاً در حدیثی آمده که هر کس دل مؤمن را بشکند و او را بناحق محزون کند و او را آزار دهد مثل آن است که خانه کعبه را خراب کرده باشد(اثنی عشریه). در کتاب جامع التماثیل حدیث عجیبی بیان شده که در اینجا ذکر میشود «در بعضی اخبار وارد است که چون روز قیامت شود خداوند امر کند که ابلیس را به جهنم ببرند عرض کند که الها تو خداوند عادلی مرا تابعانی چند است ایشان را نیز همواره من به دوزخ فرست خطاب رسد به ملائکه که حاضر کنید علمای امت محمد (صلی الله علیه و آله) را و همه حاضر شوند به آنها خطاب می شود می خواهم از شما مسئلهای بپرسم، چه می گویید ای علمای امت محمد صلی الله علیه و آله در زمینی که غاصبی آنرا غصب نماید و در آن تخمی بکارد و حاصلی پیدا شود. آیا آن حاصل از آنِ کیست عرض می کنند الها زمین از آن مالک اوست و حاصل از آن غاصب است (الزرع للزارع و لو کان غاصبا) خطاب رسد که امروز حکم من درباره ابلیس همان است که علمای امت محمد(صلی الله علیه و آله) گفتند زمین دلهای بندگان از آنِ من است که به بهشت خریده ام در آنجا که فرموده ام «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه”و شیطان لعین آن زمین را غصب کرد و تخم وسوسه کاشت و حاصل معصیت پیدا شد پس زمین خود را گرفتم و معصیتهای ابلیس را واگذاشتم پس همه معاصی را بگردن ابلیس بار کنید و او را به دوزخ اندازید منم خداوند عادل که جور نمی کنم.
بنابراین گونه بیانات از لسان معصومین علیهم السلام نتیجه گرفته می شود که انسان با داشتن چنین عضوی، به نام قلب که تعابیر گوناگون از آن شده است، از منزلت ویژه ای در عالم خلقت، و از شرافت خاصّی در بین مخلوقات الهی، برخوردار می باشد. اینجا خوب است که به احادیثی جالب در رابطه با عظمت قلب اشاره داشته باشیم از کتاب مجموع الرائق روی انه ناجی داود? فقال الهی لکل ملک خزانة فاین خزانتک؟ فقال الله تعالی:لی خزانة اعظم من العرش و اوسع من الکرسی و اطیب من الجنة و ازین من الملکوت ارضها المعرفة و سمائها الایمان و مطرها الرحمة و اشجارها الطاعة و ثمرها الحکمة و لها اربعة ابواب العلم و الحلم و الصبر و الرضا و هی القلب. ترجمه: داود پیامبرuدر مناجات با حق تعالی عرضکرد: خدایا هر پادشاهی، خزانهای دارد. (خزانه محلی را گویند که جواهرات و اشیاء بسیار ارزشمند و قیمتی و اسرار شخص در آن است)پس خزانة تو کدامست؟ خداوند فرمود:برای من خزانه ای است که از عرش بزرگتر و از کرسی (مقام حکومت و امر و سلطه را گویند) وسیعتر و گسترده تر و از بهشت پاکیزه تر و از ملکوت زیباتر است-زمینش شناخت و معرفت و آسمانش ایمان و گرایش و بارانش رحمت و درختانش پیروی و اطاعت و میوه اش حکمت و علم است. چهار درب دارد علم و حلم و صبر و رضا و آن قلب است در تعضی تعابیر آمده قلب بنده مؤمن است. با تامل و درایت در این حدیث، اسراری از مقامات صاحبان قلب، آشکار می شود. با ضمیمه کردن این حدیث شریف با حدیث موسویu : قال ابو عبدالله(ع) لمّا صعد موسی(ع)الی الطور فناجی ربّه عزوجل قال اَرِنی خزائنک قال یا موسی انّما خزائنی اذا اردت شیئاً ان اقول له کن فیکون. ترجمه امام صادقuفرمود: چون موسیuبه طور بالا رفت برای مناجات، عرضکرد خدایا به من خزائن خود را نشان ده. فرمود: ای موسی بدستیکه خزائن من، اینستکه هر زمان اراده کنم هز چیزی را، باوبگویم باش، سپس آن بوجود می آید. که مقام قلب است. یعنی انسانِ عارفِ محبِ مطیع، به جایی از منزلت و قرب الهی می رسد، که هرچه را اراده کند، همان می شود که حقیقتاً قابل توجه اهل دل می باشد. در حدیثی آمده که آخر مقام اولیاء الهی در دنیا و اول مقام اولیاء در بهشت همین مقام است که بمحض اراده، خواستشان تحقق می یابد. بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت. حال ای عزیز، بنگر که این موجود لاهوتی، که می تواند بدین درجات و مقامات، که گمشده و مطلوب هر صاحب عقل و فهمی است، برسد، مغلوب شیطان و دست خورده او شود و از اینهمه پیشرفتها و پروازها و لذّتهای روحی و معنوی و بالاخره قرب و جوار الهی بازمانده که دقیقاً، شیطان درصدد، دست یابی باین قلب است و دزد این گوهر ملکوتی است. واگر حق تعالی، دین را مطرح کرده و احکامی را برای ما قرار داده و عهد و پیمان با خلائق و بنی آدم بسته. بخاطر حفظ این ودیعه ارزشمند است که مبادا، شیطان بان دستبرد بزند و با تصرف در این حصّه، حکومت وجود انسان را به دست گیرد و او را به بدترین و زشترین، حالات ممکن برساند که بدیهی در این صورت، عاقبت انسان جز خسارت و حسرت و سوختن و عذاب و نابودی نخواهد بود. که این کلام نور را همیشه در گوش جانت زمزمه کن:ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً….
در پایان این بحث که از اقتدار ابلیس سخن به میان بود، این را لازم است که ذکر کنیم که همانطور که گفتیم، ابلیس بنابر حکمت الهی دارای نفوذ و سلطه زیادی بر خلایق است. در حدیث آمده که الشیطان یجری فی ابن آدم مجری الدم فضیقوا مجاریه بالجوع. ()
ترجمه:بدرستیکه شیطان در اولاد آدم مانند خون، جریان دارد یعنی داخل می شود در وجود او بدین ترتیب وسوسه و احاطه دارد، پس با جوع و گرسنگی، راه را براو تنگ کنید و مانع ورودش شوید. در وسائل ص241 در رابطه با این بحث، توضیح و روشنگری دارد:حفص بن غیاث از امام صادق(ع) قال ظهر ابلیس لیحیی بن زکریا فاذا علیه معالیق من کل شی فقال له یحیی ما هذه المعالیق قال:هذه الشهوات التی اصیب بها ابن آدم فقالu هل لی منها شئ فقال:ربما شبعت فشغلناک عن الصلواة و الذکر قالu لله علیّ ان لا املإ بطنی من طعام ابداً قال ابلیس، لله علیّ ان لا انصح مسلماً ابداً ثم قال ابوعبداللهu یا حفص لله علی جعفر و آل جعفر ای لا یملؤوا بطونهم من طعام ابداً ولله علی جعفر وآل جعفر ان لایعملوا للدنیا ابداً.
ترجمه:امام صادقu فرمود: ظاهر شد ابلیس برای یحیی بن زکریاu در حالیکه در دست او بندهایی و دامهایی بود از هر نوعی یحیی پیامبر باو گفت اینها چیست؟ ابلیس گفت:اینها شهوات و خواهشهای نفسانی بندگان است که آنها را به دام می اندازم و باسارت می برم یحییu فرمود:من هم از اینها سهمی دارم؟ ابلیس گفت:آنگاه که تو غذای سیری می خوری و شکمت را پر می کنی موجب می شود که ما تو را از نماز و مناجات و ذکر خدا باز می داریم یحییu فرمود سوگند می خورم که دیگر شکمم را از هیچ غذائی پر نکنم ابلیس گفت:سوگند می خورم که دیگر هیچ مسلمانی را نصیحت نکنم سپس امام صادقu فرمود ای حفص جعفر و آل جعفر سوگند می خورند که شکمشان را از غذا هرگز پر نکنند و جعفر و آل جعفر سوگند می خورند که برای دنیا هرگز کار نکنند.
نویسنده : سائل » ساعت 2:24 عصر روز یکشنبه 87 خرداد 5